خاطره تو هر روز در خاطرمه...

خاطره تو هر روز در خاطرمه...

سلام عزیزم...

بابت تاخیر ازت عذر میخوام...باز نشد سر وقت بنویسم...    اخم                    

امیدوارم ... عزیز بنده رو عفو بفرمایند...

باز با کوله باری از دلتنگی و البته ذوق و شوق نوشتن از تو ،اومدم سراغ وبلاگمون...

دلم خیلی برای نوشتن برات تنگ شده بود چه برسه به خودت...لبخند

دیروز که اتفاقی دیدمت یه کم آروم شدم ولی الان دوباره بی قراری میکنه دلم ،بی قراری از نوع فرادوست داشتنی (اصطلاح جدید خودمه نسبت به عشقم)

بریم سراغ خاطره یه روز قشنگ دیگه...یه روزی که بودن تو در اون روز باعث قشنگیش شده...

طبق قرارمون بازهم دیدارمون به دلایل مختلف عقب افتاده بود و این عقب افتادن حاصلی جز دلتنگی و ذوق بیشتر نداشت...

نیم ساعت زودتر ازساعت مقرر منتظرتون نشسته بودم...

قرار بود برای اولین بار با...خرید کنیم و چقدر من ذوق داشتم اون روز...خندهبوسه

از دیشبش که با کمال مهربونی و محبت اجازه خرید رو دادید تو دلم حسابی خوشحال شده بودم و برای رسیدن زمان دیدن ... وخرید لحظه شماری میکردم...

اینقدر غرق در افکار مختلف نسبت به تو بودم که اصلا متوجه گذشت زمان نبودم و حتی یه لحظه به خودم اومدم و دیدم ای وای خوراکی نخریدم...

وقتی زنگ زدی به خودم گفتم ببین اصلا حواست نیست این همه زود اومدی آخرش نتونستی رسیدن عشقتو به محل قرار ببینی و منتظرش گذاشتی...

از مغازه تا پارک رو باسرعت اومدم و دیدم مشغول تلفنی و من حتی به مخاطب پشت خط هم حسودیم شد چون زودتر از من باهات حرف زده بود...چشمک

اومدم کنارت و باز تو دلم خداروشکر کردم از اینکه خدا یه بار دیگه لیاقت داد که کنار وجود نازنیت بایستم و باهات قدم بزنم...

وداستان قشنگ من و چشمات... که تو همون نگاه اول همه عاشقانه هامو از چشمای خودم به چشمای تو منتقل کردم...

لحظات نشستن کنار تو و حرف زدن با تو لحظات قشنگیه که هرچقدر تکرار میشه دوست داشتنی تر و خواستنی تر میشه...

درست مثل خودت که هر بار که می بینمت از دفعه قبل دوست داشتنی تر ومهربون تر و... میشی...بوسه

وقتی شروع به حرف زدن کردیم من خودمو زمینی نمی دیدم و از شدت ذوق و شوق بال در آورده بودم انگار...

شنیدن صدات،نگاه به چشمات و حس کردن وجود نازت از ته دل بهم انرژی وصف نشدنی میده...

که گاهی این اوقات این انرژی تبدیل به بغضی دوست داشتنی تو گلوم میشه که مواظبش نباشم زود میترکه...لبخند

نوبت به دریافت هدیه مهربونی تو بود...بوسه

وباز هم با یه لباس خوشگل و یه انتخاب خوش سلیقه منو شرمنده کردی و چقدر ذوقم بیشتر شد وقتی شنیدم این لباس رو خودت یه بار تنت کردی...

نمیدونی چقدر به اون لباس حسودیم شد اون لحظه، ولی باعث شد خیلی خیلی دوستش داشته باشم چون بوی تن تو رو میده و این بو بوی بهشت زمینیه...

بعد از اینکه اون لباس رو روی چشمام گذاشتم و ...بوسهگریهلبخند

رفتیم سرغ خوراکی ها...

وطبق معمول شونصدتا من میخوردم یکی تو...

فکر نکنی سرمو گول می مالی و هی خوراکی هارو میذاری دهن من من متوجه نمیشما...

چون از دست تو خوراکی خوردن دوست دارم هیچی نمیگم...چشمک

بعد از خوردن خوراکی ها و حرف های قشنگی که باهم زدیم نوبت خرید برای... م رسید...

توی فروشگاه و قتی دوتا لباس قشنگ و در اوج خوش سلیقگی رو انتخاب کردی من خیلی ذوق کردم...

وقتی رفتی برای اندازه زدن لباس ها،من تو ذهنم داشتم مجسم میکردم که چه قدر خوشگلتر میشی با اون لباس ها و چقدر بهت میاد...

تو همین افکار بودم که صدام زدی...چشمکخنده

بعد از خرید و اتفاقات قشنگ و شیطنت های بنده به سمت خروجی حرکت کردیم...

خوردن یه معجون خوشمزه در کنار ...م هم از برنامه های اون روزمون بود ...

معجون عشق تو خوشمزه تر از همه معجون های دنیاست عزیزم... و من مزه این معجون رو میدونم فقط...گرمایی لذت بخش داره

خورشید داشت غروب می کرد و این یعنی زمان جداشن از تو و من چه قدر از این لحظه بدم میاد...گریه

سوار ماشین شدیم و تو رفتی واین رفتن دل منو همراه خودت کشوند...

دوباره باید آرومش کنم با وعده دادن در مورد دیدار بعدی باتو...

از دلم خبر داری که جدیدا چقدر زود بی تابی وبی قراری میکنه...

دقیقا مثل الان .مثل دیروز و قطعا مثل فردا و فرداها...

امیدوارم زود زود ببینمت ...زود زود دیدارهامون ابدی بشه...اخملبخند

قصه قشنگ من و تو قصه ایه که روز به روز سخت تر ولی عاشقانه تر میشه و این عاشقانه هارو با تمام وجودم دوست دارم چون تو رو با تمام وجودم دوست دارم...

زیباترین بهانه زندگی من...

قلبم را با کوله باری از دلتنگی و البته امید وعشق تقدیم حضور پاکت می کنم...

سینه ام را جایگاه ابدی عاشقانه ها و درد دل های صبورانه ات می کنم...

چشمانم را وقف دیدن چهره زیبایت می کنم...

دستانم را به صوی محبت و مهر ابدی تو دراز میکنم...

پاهایم را در راه رسیدن به وصل تو استوار میکنم ...

و سانجامجانم را نثار حضور پرمهرت در قلبم میکنم...

دنیای من...

روشنی شب های تارم از گردش گل لبخند بر لبان تو به وجود می آید...

دلخوشی بی قراری هایم از ضرباهنگ تنفس تو پدید می آید...

و آرامش روح و جسمم بسته به سلامتی و آرامش توست...

تویی که زیباترین واژه ها در کنار اسم قشنگت به زانو در میایند و همه عشق و عاشقی دنیا، در برابر تو کم می آورند...

عشق ابدی من...

برایت دنیایی میخواهم سراشر عشق و شور وسرور

دنیایی لبالب محبت و لبخند و امید...

دنیایی پر از آرزوهای شیرین و برآورده شده...

وعاقبتی مملوء از خیر و رحمت و برکت...

ایام به کامت شیرین باد و تلخی روزگار از وجود نازنیت دور باد...

تک ستاره قلبم تا ابد دوستت دارم...بوسه

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ پنج شنبه 25 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 15:57 ] [ ... ]
[ ]